اطلاعیه
بسته ویژه راهیان نور
کیف ویژه راهیان نور ( طرح لباس خاکی)

جديدترين محصولات
منو اصلي
خبرنامه
جهت عضويت درسيستم اطلاع رساني سايت ايميل خود را وارد كنيد.
پس از ارسال، ایمیلی براي شما فرستاده می شود ، که شما باید روی لینکی که در ایمیل هست کلیک کنید تا عضویت شما تایید گردد .
خاكريز

رفته بودیم جنازه شهدا را بکشیم عقب. از موانع که گذشتیم رسیدیم به اولین شهید.

حاج مهدی گفت : «این رو ول کنید، بریم جلوتر.»

 چند تا از شهدا را برگرداندیم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تیراندازی.

 مجبور شدیم برگردیم عقب.

 بعدا فهمیدیم آن جنازه اول برادر حاج مهدی بوده.

توصيه مي شود ...

زندگي در مه زندگي در مه


۱ جلد كتاب
۱۳,۵۰۰ ريال
پديد آورنده : يعقوب مرادي
انتشارات : سوره مهر
[ بازديد : ۶۲۲۷ بار ]

معرفی کتاب:

كتاب زندگي در مه، خاطرات اسير آزادشده ايراني، يعقوب مرادي است كه داود بختياري دانشور آن را به رشته تحرير درآورده است.

اين كتاب فاقد فهرست و بخش‌بندي متن است و كل كتاب، روايت حضور صاحب‌خاطره در مناطق جنگ و عمليات و اردوگاه‌هاي اسارت رژيم بعثي است.

يعقوب مرادي در صفحات نخستين كتاب، چگونگي به اسارت گرفته شدنش، ورودشان به بصره و سپس به عراق را نوشته است. در ادامه، به خاطرات شب‌ها و روزهاي اسارت، و آزار و اذيت‌هاي جسمي و روحي كه توسط عراقي‌ها صورت مي‌گرفته، پرداخته است. فضاي آسايشگاه‌ها، اردوگاه‌ها، رفتار سرهنگ‌هاي عراقي، رفتار ديگر اسرا نيز به خوبي در اين كتاب توصيف شده است. در اين كتاب همچنين تلخي‌ها و شيرين‌ها، خنده‌ها و گريه‌ها، دلتنگي اسرا براي خانواده‌هايشان، خاطرات جشن‌ها و اعياد، عزاداري‌ها و نوحه‌خواني‌هاي دَه سال اسارت يعقوب مرادي و ساير دوستانش آمده است. نثر روان، ساده و بي‌ابهام اثر، همچنين استفاده از تفاسير دقيق و نقل جزئيات، موجب شايستگي متن و موضوع خاطره شده است. آنچه مايه رجحان اين كتاب شده است، همانا نادر بودن حوادث و شگفت‌نمودن وقايع است كه براي صاحب‌خاطره به وقوع پيوسته است.

 

گزيده متن:

«... هر شش ماه يك‌بار، لباس مي‌دادند. سهميه نيمه دوم سال 1367 را تحويل گرفتيم و سرگرم تعويض لباس‌ها با هم شديم، كوچك يا بزرگ، بزرگ يا كوچك. گاهي كار مبادله به آسايشگاه‌هاي ديگر هم مي‌كشيد. بعضي لباس‌ مناسب خود را پس از گشت‌زدن در كل اردوگاه مي‌يافتند صد البته كه اين گرفتاري موجب شوخي و خنده هم بود: ـ مبارك باشد. نپوش بگذار براي عيد! ـ ان‌شاءالله سال‌هاي سال اينجا باشي و هر شش ماه يك‌بار لباس نو بگيري! ـ ان‌شاءالله نو بماند. ـ اي كاش خانوادگي اسير شده بودي! ـ نامه بده، فاميل‌هايم بيايند. كار كه نمي‌كني، غذا هم مهياست. ـ ماهي سه تومان هم كه مي‌گيري و شش ماه يك‌بار، يك دست لباس هم كه داري، مرگ مي‌خواهي، برو قبرستان...»

امتياز :